مثل تقریباً تمام سایر
باورهای اسلامی این باور اسلامی نیز ریشه ای زمینی دارد، یعنی میتوان رد و پای
آنرا در کتابهای تاریخی پیدا کرد. یافتن دلیل اینکه حجاب برای چه ایجاد شد بسیار
آسان است و به دو موضوع اساسی برمیگردد. میدانیم که محمد پس از فرار به مدینه و
پیش از کسب موفقیت های اقتصادی بواسطه غارت یهودیان و دستبرد به کاروانها در وضعیت
اقتصادی بسیار بدی بوده است و مسلمانان در فقر شدید بسر میبردند. از اینرو امکان
اینکه درون خانه هایشان مثل امروز دستشوئی و توالت بسازند برای آنها میسر نبود.
لذا زنان محمد و خود او و دیگران باید برای تخلی به خارج از خانه میرفتند. این
مسئله تنها بهانه ای بود که محمد را مجبور میکند به زنانش اجازه خروج از خانه را
بدهد تا آنها به جایی که میتوانند در آن تخلی کنند بروند و سپس بازگردند. این
مسئله در کنار مسائلی دیگر از جمله اینکه محمد در سنین بالا به سر میبرده است و
احتمالا قدرت ارضای جنسی زنانش را نداشته است باعث میشود که دیگران چشم به زنان
محمد داشته باشند و زنان محمد نیز چندان بی رغبت نسبت به این مسئله نبودند، این
است که عمر به محمد پیشنهاد میکند که به زنانش دستور بدهد خود را بپوشانند تا
مبادا دیده شوند.
شاید این مسئله برای
قربانیان حجاب و مسلمانان و حتی غیر مسلمانان باورکردنی نباشد و این مسئله آنقدر
مسخره به نظر برسد که مسلمانان عمری به دلیل اینکه آقای محمد در خانه اش توالت
نداشته است مجبور شده اند زنانشان را کفن پوش کرده باشند، که شاید تصور کنید این
قضیه ساخته ذهن نگارنده است، اما قدیمی ترین و معتبر ترین کتب اسلامی نشان میدهند
که دلیل ظهور حجاب چیزی جز این نبوده است. در زیر این منابع و اسناد تاریخی را به
ترتیب خواهم آورد.
محمد به زنانش اجازه میدهد
برای دستشویی کردن به خارج از خانه بروند (عجب انسان روشنفکری بوده است این محمد
پیامبر).
صحیح بخاری، پوشینه 1، کتاب 4، شماره :149
عایشه نقل کرده است:
پیامبر به زنانش گفت، «شما
میتوانید برای رفع حاجت به خارج (از خانه) بروید.»
و زنان محمد در برخی از
اوقات چنین میکردند، عایشه خود قضیه توالت رفتن را با جزئیات بهتری شرح داده است.
صحیح بخاری پوشینه 5 کتاب 59 شماره 462:
عایشه نقل کرده است:
….من همراه ام مسطح به المناصع جایی که در آن قضای حاجت (تخلّی)
میکردیم رفتم. ما هرگز تخلی نمیکردیم مگر در شب، و این تا زمانی بود که مستراح هایی
درنزدیکی خانه هایمان ساخته شد. و این عادت خالی کردن روده ها همانند همان عادت
اعراب قدیمی بود که در بیابان زندگی میکردند، زیرا ساختن مستراح در کنار خانه ها
برای ما دردسر ساز بود. پس من و ام مسطح که دختر ابی رُهم بن لمطلب ابن عبد مناف
بود و مادرش بنت صخر بن عامر خاله ابوبکر صدیق و پسرش مسطح بن اثاثه بن عباد بن
المطلب بود بیرون رفتیم. من و ام مسطح پس از قضای حاجت به خانه برگشتیم….
نه تنها مسلمانان فقیر آن
دوران برای پاسخ به این نیاز طبیعی خود باید به فضای باز و خارج از خانه میرفتند،
بلکه وضعیت بگونه ای بود که حتی برخی از آنها برای برقراری تماس جنسی نیز مجبور
بودند زیر آسمان و در فضای باز عمل کنند. به آیه زیر در قرآن توجه کنید.
سوره هود آیه 5
أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ
صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ
ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
آگاه باشيد هنگامي كه آنها
سينه هاشان را در كنار هم قرار ميدهند تا خود را از او پنهان دارند آگاه باشيد
آنگاه كه آنها لباسهايشان را بخود ميپيچند و خويش را در آن پنهان ميدارند (خداوند)
از درون و برون آنها با خبر است، چرا كه او از اسرار درون سينه ها آگاه است.
سینه هایشان را کنار هم
قرار میدهند؟ منظور از این آیه چه بوده است؟ در احادیث میتوان پاسخ این پرسش را
پیدا کرد.
صحیح بخاری پوشینه 6، کتاب 60، شماره 203 و 204
عباد ابن جعفر نقل کرده
است:
ابن عباس را شنیدم که آیه
«آگاه باشيد هنگامي كه آنها سينه هاشان را در كنار هم قرار ميدهند» را قراعت
میکرد. گفتم ای ابن عباس! منظور از «سینه هایشان را کنار هم قرار میدهند چیست؟» او
گفت «مردی از تماس جنسی در فضای باز یا تخلی شرم داشت، پس این آیه نازل شد.
حال روشن است که این
تماسهای جنسی و تخلی در فضای باز برای مسلمانان آن دوران دردسر ساز بوده است،
بویژه آنکه زنان پیامبر نیز باید اینگونه بیرون میرفتند و تخلی میکردند. این مسئله
برای خود محمد ابتدا چندان اهمیت نداشته است اما عمر که در تندروی و خشک مغزی و
تعصب مذهبی از بقیه مسلمانان جلوتر بوده است و همواره هوای زنان محمد را داشته است
کم کم از این مسئله شاکی میشود و زبان به اعتراض میگشاید.
صحیح بخاری، پوشینه 1 کتاب 4 شماره 148:
عایشه نقل کرده است:
زنان پیامبر شبانگاهان برای
تخلی به منطقه المناصع، منطقه ای باز و وسیع در مدینه میرفتند. عمر به پیامبر
میگفت «به زنانت بگو که حجاب داشته باشند»، اما پیامبر چنین نکرد. سوده بنت زمعه
زن پیامبر در شبی از شبها در زمان عشاء از خانه خارج شد و او قدی بلند داشت. عمر
او را صدا کرد و گفت «من تورا شناختم ای سوده»، او اینچنین گفت زیرا او شدیدا
اشتیاق داشت که آیات حجاب نازل شوند. پس الله آیه حجاب را نازل کرد.
این حدیث در صحیح مسلم کتاب
26، شماره 5397 و5395 نیز بگونه ای
مشابه آمده است. عمر خود نیز در احادیث دیگری به این موضوع اشاره کرده است:
صحیح بخاری جلد اول کتاب 8 ام شماره 395
از عمر نقل شده است:
خداوند در سه مورد با من
موافقت کرد.
1. من گفتم یا
رسول الله، ایکاش ما مقام ابراهیم را مصلی خود قرار دهیم و در آنجا نماز بخوانیم.
پس آیه نازل شد که «مقام ابراهيم را، نمازگاه خويش گيريد» سوره بقره آیه 125.
2. و در مورد
آیه ای که میگوید زنان باید چادر سر کنند، من گفتم، ای رسول الله، ایکاش به زنان
خود دستور بدهی که خودشان را در مقابل مردان بپوشانند، زیرا مردان خوب و بد با
آنها صحبت میکنند. بنابر این آیه ای که دستور میدهد زنان چادر سر کنند نازل شد،
سوره احزاب آیه 59.
3. یکبار زنان
پیامبر در مقابل او متحد شده بودند و من به آنها گفتم، اگر پیامبر شما را طلاق دهد
الله زنان بهتری از شما به او خواهد داد، پس این آیه نیز نازل شد، سوره تحریم آیه 5.
و سوره احزاب آیه 59، به سفارش عمر نازل شد!
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ
قُلْ لأَِزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ
مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ
اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً
اي پيامبر ، به زنان و
دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادر خود را، برخود فرو پوشند اين مناسب تر است،
تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند و خدا آمرزنده و مهربان است.
البته این خود سندی دیگر بر
زمینی بودن قرآن است، آیا خدایی که خالق تمام ذرات جهان است آنقدر کند هوش است که
برای رفع مشکلات تخلی زنان محمد نیاز به مشاوری مانند عمر دارد؟ اما مسئله دیگری
در این آیه به چشم میخورد این است که هدف از پوشیده شدن «شناخته شدن» هم هست.
مفسرین بزرگ قرآن این شناخته شدن را تمایز یافتن زنان برده از زنان مومن دانسته
اند. در آیین اسلام همخوابگی با زنان برده اشکالی ندارد و زنان برده لازم نیست
حجاب داشته باشند (برای اطلاعات بیشتر در این مورد به نوشتاری با فرنام » برده
داری در اسلام» مراجعه کنید)، از این رو زنان مسلمان نیز به اشتباه توسط برخی از
مسلمانان رذل بعنوان برده فرض میشدند و مسلمانان برای آنها مشکل ایجاد میکردند.
توضیحات کامل و اسناد کافی در مورد این مسئله را در نوشتاری با فرنام «ريشه هاي
آيينهاي اسلامي(بخش نخست، حجاب)» بخوانید.
ناتوانی کامل قابل تصور
محمد در ارضاء جنسی و عاطفی زنانش بویژه زنان زیر 20 سالش مانند
عایشه و صفیه مشکلات زیادی را برای او بوجود آورده بود، یکبار به عایشه اتهام تماس
جنسی با صفوان بن المعطَّل السُّلمی میزنند (ماجرای کامل را در اینجا بخوانید) و
در زمانی دیگر محمد میفهمد که طلحه از صحابه او که بعدها در کنار عایشه در جنگ جمل
بر علیه علی جنگید و کشته شد خواستار ازدواج با عایشه پس از مرگ محمد است و محمد
باید برای رفع این نگرانی دست به ابتکاراتی میزد.
سیوطی در اسباب النزول
میگوید:
طلحه به نزد یکی از زنان
پیامبر آمد و با او سخن گفت؛ او پسرعمو (یا پسر عمه) آن زن بود. اما محمد به او
(طلحه) گفت «تو هرگز دوباره اینکار را نخواهی کرد!» طلحه گفت «اما او (همسر محمد)
خویشاوند من است و الله میداند که نه من نه او هیچ چیز مکروهی نگفتیم»، اما محمد
گفت: «هیچکس غیرتمند تر از الله نیست، هیچکس غیرتمند تر از من نیست». محمد رفت و
پس از رفتن او طلحه گفت «پس از مرگ محمد من حتماً با عایشه ازدواج میکنم». محمد از
این سخن طلحه آگاه شد و گفت «… هیچکس با زنانش بعد از او
ازدواج نخواهد کرد (1).
این است که محمد احساس
تهدید میکرده است، زیرا او بعنوان یک فرد زنباره خود در مورد دیگران نیز اینگونه
فکر میکرده است و در مورد طلحه شاید درست هم فکر میکرده است، لذا علاوه بر مسئله
رفع حاجت زنان محمد، مسائل دیگری نیز در این میان وجود داشتند که باعث شدند محمد
آیات دیگری در مورد حجاب نیز نازل کند. البته آیات حجاب تنها ترفند محمد برای
اینکه زنانش به دست دیگران نیافتند نبوده است او ترفند بسیار جالب و حساب شده
دیگری نیز زده است و آن این است که زنان خود را «ام المومنین» یعنی مادر مومنان
نامیده است. و از آنجا که مومنان نمیتوانستند با مادر خود ازدواج کنند، هیچ
مسلمانی نتوانست بعد از مرگ او با زنانش ازدواج کند. البته محمد خود را پدر مومنان
ننامید که دیگر نتواند از میان مومنان زن بگیرد، بر عکس بطور بسیار مضحک و مسخره
ای در قرآن تاکید کرده که او پدر هیچیک از مومنان نیست، تا مبادا کسی روی این قضیه
شک کند.
سوره احزاب آیه 40
مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا
أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ
وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا
محمد پدر هيچ يک از مردان
شما نيست او رسول خدا و خاتم پيامبران است و خدا به هر چيزی داناست»
توضیحات از مترجم.
آری، باورکردنی نیست اما
مسئله حجاب واقعا به همین سادگی است، پای دو چیز در میان بوده است، تخلی زنان محمد
و حسادت محمد و حساسیت او برای حفظ حرمسرایش حتی پس از مرگ خود، یا به عبارت دیگر
خودخواهی، زن ستیزی، زنبارگی محمد. نه خدای کائنات و تمام ذرات در ایجاد حجاب نقشی
داشته است نه محمد آنرا از خودش در آورده است. حجاب ابزاری بوده است که در برخی
جوامع وجود داشته است و برخی از مسلمانان به محمد پیشنهاد کرده اند ساکنین حرمسرای
خود را لای پتو بپیچد تا دیگران هوس نکنند با آنها معاشقه کنند. و زنان مسلمان
قرنها است که پارچه ننگین سیاه را به دلیل اینکه پیامبرشان نمیتوانست جلوی آلت خود
را بگیرد بر سر میکشند.
حجاب در ایران هر روز و هر
روز خلاصه تر و کمتر شده است، به تصاویری از وضعیت زنان قبل از دوران رضاشاه در
ایران نگاه کنید و وضعیت اسفبار حجاب زنان در آن دوران را ببینید و آنرا با امروز
مقایسه کنید. تعداد زیادی از زنان و دختران ایرانی مسلماً اگر اجازه دور انداختن
حجاب را داشته باشند چنین خواهند کرد و همینکه نظام خلافت اسلامی هم اکنون اینقدر
سعی میکند جلوی آنچه «بد حجابی» میخواند را بگیرد نشان از همین واقعیت دارد.
مضحک تر از مسئله حجاب کار
مسلمانان است که نشسته اند و چه داستانها برای حجاب بافته اند. آیت الله مطهری
کتابی نوشته است با فرنام «فلسفه حجاب»، دوست ظریفی میگفت اگر محمد دستور میداد
مسلمانان باید روزی 8 بار ایستاده بر روی زمین تف بکنند، آیت الله
مطهری احتمالاً کتابی با فرنام «فلسفه ایستاده تف کردن و آثار مثبت آن برای
اجتماع» مینوشت. از هر حرف چرتی میتوان کتابها نوشت، در مورد پارس کردن میلو سگ تن
تن میتوان فلسفه بافی کرد و گفت پارس میلو اوج فراکنش امواج عشق و محبت است در
اعماق وجود و گوهر هستی سگ که خود را در آغوش ابدیت رها میکنند تا جانهای آرام را
هشدار به جنبش دهند. یاوه گویی های اسلامگرایان نیز بی شباهت به این مسئله نیست.
نه حجاب و نه پارس سگ تن تن، میلو هیچکدام عمق و پیچیدگی ندارند، حجاب ابزار یک بیابانگرد
بوده است برای تکریم آلت تناسلی خود و حفظ زنانش از آلت تناسلی دیگر بیابانگرایان،
نه کم و نه بیش.