هنوزم به دیدار خدای ساخته این و آن شتابان در سفر هستی! آنهم به دیدار خدائی که در یک کعبه سنگی پنهان و یا در یک حرم محبوس گردیده! خدائیکه بجز زبان تازی، هیچ زبانی را نمی فهمد! خدائیکه بجز دینار و درهم یا دلار از تو دگر چیزی نمی طلبد! خدائیکه تو را بنده و کم عقل پندارد و نامد!
گهی اندیشه باید کرد گهی در شک باید بود. زیرا، برای دیدار خدای ناپیدای یک ذهن و یا خدای تزریق گردیده در روح و در یک جسم نیازی به سفر در دور دستان نیست! نیازی به دیدار کعبه و بارگاه و حرم در مکه، کربلا و کوی بت پرستان نیست!
خدایت را همین جا در سرزمینت، در شهرت، در کوی ت، در بین مردمان پاک، زحمت کش، شرافتمندِ دور و اطرافت جستجو گر باش. خدایت را در وجود تک تک هم میهن نانت، اقوام ایرانی جستجو کن. خدایت را در وجود محرومان و خردسالان، تهی دستان و آواره در جای جای ایرانت پیدا کن. خدایت را در عشق به تاریخت، در ژرفای فرهنگت، در سربلندی و شکوه ایرانت جستجو گر باش.
پس، تو ای انسان، ای ایرانی نیازی به دیدار خدای خفته در یک کعبه سنگی نداری، نیازی به دیدار خدایان خفته در زیر گنبد های زرین حتی خوابیده در ایرانت هم نداری. تو آن را با زبان مادری، در ذهنت، در درونت، در تک تک سلول هایت جستجو کن. تو آن را در خرد گفتار اندیشمندان و دانایان ایران و جهانت جستجو گر باش.
بگذار این سخن عریان گفته باشم! خدای راستین تو، نامش خرد باشد، آن را جستجو کن.
بگذار این سخن عریان گفته باشم! خدای راستین تو، نامش خرد باشد، آن را جستجو کن.