۱۳۹۴ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

با افکار و اندیشه ضد انسانی آخوندها یا دکانداران دین بیشتر آشنا شویم


بنا به گفته دکان داران دین، قوانین اسلام را پیامبر از جانب الله مدینه برای بشر تهیه و تنظیم نموده که این قوانین، جاودانی و برای همیشه تغییر ناپذیراست. تنها چیزی که این گفتار به ما یاد می دهد آنست که ما دیگر نیازی به اندیشیدن نداریم، و می توانیم مغز و خرد خود را برای همیشه به مرخصی بفرستیم، و یا بایگانی کنیم. زیرا اسلام همه چیز و در هر مورد پیش بینی کرده، و دستوراتی داده است که لازمه آن دور بودن از هر اندیشه ای، و تعطیل کردن مغز است. این دستورات الهی همانند آنست که ما با فشار دادن یک تکمه، دستگاهی را به کار اندازیم بدون آن که از جزئیات و روش کارکردن آن آگاهی داشته باشیم. 
در حقیقت دستورات دین مانند یک کفش تنگ و ناجور است که با هیچ پایی سازگار نیست و پوشیدن آن موجب تاول زدن، میخچه، و آسیب پا می شود. دکانداران دین همواره تلاش کرده اند تا این کفش بد ساخت و نامتناسب را به زور هم که شده، پای همگان کنند و اطمینان یابند صدایی از آنان شنیده نشود. این دکانداران دین (آخوندها)، چند سده است در ایران جای خوش کرده، و به گفته ای کنگر خورده لنگر انداخته اند. آنان در هر زمان از سادگی و ناآگاهی ملت کفش پوش اسلامی بهره برداری نموده، و جل و پلاس خود را بر گرده و پشت ملت گوسفند نشان پهن نمودند. 
در این جا نیازی بر آن نیست که چندان دور برویم و تخریب و و یرانگری این جماعت ایرانی نما در دوران صفویان، افشاریه، زندیه، را از زبان تاریخ بازگو کنیم. زیرا کار و عملکرد آنان در مقاله های پیشین، کم و بیش به نگارش در آمده است. شیرین کاری و هنر نمایی این گروه را در دوران قاجاریه به ویژه در زمان فتحعلیشاه که موجب تجزیه، ویرانی، و فرو کش ایران شد، دیدیم. حال، در این مقاله تنها به چند نکته در مورد دخالت آخوندها در سیاست ایران از دوره مشروطیت پرداخته می شود: 
شیخ فضل الله آخوند دوران مشروطیت است. اگر بخواهیم شیخ فضل الله را بهتر بشناسیم باید او را رونوشت و فتوکپی خمینی بدانیم. این دو آخوند هردو سنگدل، هر دو بی رحم، و هردو دشمن آزادی و دموکراسی مردم ایران بودند. اگر شیخ فضل الله زنده می ماند و مانند خمینی به قدرت می رسید، همان جنایت هایی را انجام می داد که خمینی داد. شیخ فضل الله با آزادی خواهان جنگید و سرانجام به دست آنان سر به نیست شد. 
در این جا یکی از اعلامیه های شیخ فضل الله علیه مشروطیت و آزادی مردم ایران یادآور می شویم: ‫بند۱-هرکس به قانونگذاری اعتقاد داشته باشد، مرتد است. چون ما قانون الهی‬ ‫داریم و نیاز به وضع قانون نو ابدا نداریم. و هرکس مرتد شد طبق قانون اسلام‬ ‫خونش حلال است. زنش هم می شود مال خودمان و اموالش هم همین طور.‬ ‫بند۲-عجم های باستان که این مشروطه خواهان مدحشان می گویند ، خبیث ترین طوایف‬ ‫بودند.‬ 
‫ «آزادی قلم و لسان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است. اگر‬ ‫نه، تو بگو فایده این آزادی چیست که این کلمه قبیحه را نشر می‌دهی، و بنای‬ ‫قرآن این است که آزادی نباشد. اگر فردا یهود و نصاری و مجوس و بابیه آمدند پای‬ ‫منبر و محراب ما، القای شیطنت کردند، نشر کلمه کفریه خود را کردند، ایجاد شبهه‬ ‫کردند و قلوب صافیه مومنین را تضلیل کردند؛ تو می‌خواهی چه کنی؟». یکی از مواد آن ضلالت‌نامه (قانون اساسی مشروطه) این است که‬ ‫افراد مملکت متساوی‌الحقوقند و در این طبع آخر به این عبارت نوشته شده: «اهالی‬ ‫مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود» و این کلمه‬ ‫مساوات، «شاع وذاع حتی خرق الاسماع»، و این یکی از ارکان مشروطه است که به‬ ‫اخلال [آن]، مشروطه نمی ماند. ‬ نظرم است در وقت تصحیح، در باب این ماده، یکی ‫نفر از اصول هیات معدود بود، گفت به داعی: که این ماده چنان اهمیت دارد که اگر‬ ‫این باشد و همه مواد را تغییر بدهند، دول خارجه ما را به مشروطه می شناسند و‬ ‫اگر این ماده نباشد لیکن تمام مواد، باقیه باشد ما را به مشروطگی نخواهند‬ ‫شناخت. فدوی در جواب او گفتم: فعلی الاسلام السلام و برخاستم وگفتم: حضرات‬ ‫جالسین بدانید مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد، زیرا که محال است با اسلام حکم‬ ‫مساوات.‬ 
‫ ای مُلحد اگر این قانون دولتی مطابق اسلام است که ممکن نیست در‬ ‫آن مساوات، و اگر مخالف اسلام است، مُنافی [است] با آنچه که در چند سطر قبل‬ ‫نوشته شده که آنچه که مخالف اسلام است قانونیت پیدا نمی کند. ای بی شرف، ای بی‬ ‫غیرت، ببین صاحب شرع برای اینکه تو مُنتحل به اسلامی، برای تو شرف مقرر فرموده‬ ‫و امتیاز داد[ه] تو را، و تو خودت از خودت سلب امتیاز می‌کنی و می‌گویی من‬ ‫باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم.‬ (رساله حرمت مشروطه از شیخ فضل‌الله نوری، کتاب رسائل مشروطیت، صفحه‌های ۱۵۱ تا‬ ۱۶۷) 
آیا برای ما ننگ و شرم آور نیست که نام این خیانت گر و جنایت کارانی را بر روی شاهراهها و خیابان های خود گذاشته و بدانان ارج  دهیم؟. آیا می توان پدیرفت که رژیم ضد مردمی شیخ  فضل الله خیانت کار را شهید مظلوم نامیده، و با هزینه کردن پول و هستی پابرهنه ها برای تجلیل از این فاشیست اسلامی، فیلم و سریال درست کند؟. آیا مردم ایران بازهم مانند بره ساکتند و به تماشای چینی فیل و سریال های ضد مردمی می پردازند؟. 
آیا این گفتار، و اینگونه اعلامیه ها از آخوندهای خودکامه و بی فرهنگ که در تاریخ به ثبت رسیده، جسارت و توهین به فرد فرد ایرانی و به شعور ما نیست؟. 
رفتار ضد ملی و خصمانه شیخ فضل الله، ما را به یاد گفتار زشت و ضد میهنی آیت الله مطهری می اندازد. این آخوند تازی نژاد، نیاکان ما را که روی آتش چهارشنبه سوری پی پریدند و جشن می گرفتند، الاغ و نادان خوانده بود. اینجاست که ما به یاد یادواره زبان پارسی می افتیم که می گوید:” آخوند دو نوع خوب و بد وجود ندارد. آخوند هرکه هست، بد است و آخوند خوب آنست که مرده باشد”. 
۲- آخوندهای دیگری که دشمن مشروطیت بودند 
آخوندهای نجف مانند ملا کاظم خراسانی، حاج شیخ عبدالله مازندرانی، حاج میرزا حسین تهرانی و شماری دیگر، هم چنین سید محمد طباطبائی وسید عبدالله بهبهانی ، با دموکراسی به معنای واقع و مشروطیت با قانون اساسی بی قید وشرط، عملا موافق نبودند. آنان همگی در نهایت،  خواستار مشروطه زیر چتروپوشش اسلامی به نام مشروطه مشروعه بودند(۱). براین پایه یکی از آخوندها بنام سید علی سیستانی این چنین فتوا می دهد: « ا لمشروطه کفر و المشروطه طلب کافر، ماله مباح ودمه هدر» (۲). این گفتار، نخست نشانگر دشمنی وکینه دوزی آخوندها با آزادی ودموکراسی است، و از سوی دیگر، سیرت ودرون ملاها را نشان می دهد که ایرنی نیستند بلکه عرب زادگانی می باشند، که همواره ترجیح می دهند به زبان تازی گفتگو کنند. 
۳- آخوند های طرفدار سلطنت و مخالف جمهوری 
هنگامی که مجلس تصمیم گرفت احمد شاه را از سلطنت برکنار کند و رضا خان را کاندید این کار نمود، بیشتر آخوندها چون، آخوند یاسائی نماینده مجلس، آخوندهای نجف چون، شیخ عبدالکریم حائری، میرزا محمد حسین نائینی، و سید ابوالحسن اصفهانی با برپائی جمهوری مخالف وطرف دارحکومت پادشاهی بودند (۳). 
۴- بزرگداشت خائنین و جنایت کاران کشورمان 
رژیم اسلامی از روز نخست نام خدمتگذاران و افراد مردمی را از همه جا حدف نموده، و نام جنایت کاران و خیانت گران را در همه جا بالا برد و بر روی خیابان ها گذاشت. می توان چند نمونه آن را در این جا نام برد: الف- بزرگراه شیخ فضل الله وقتی شیخ فضل الله می گوید: “هرکس به قانونگذاری اعتقاد داشته باشد، مرتد است. چون ما قانون الهی‬ ‫داریم و نیاز به وضع قانون نو ابدا نداریم. و هرکس مرتد شد طبق قانون اسلام‬ ‫خونش حلال است. زنش هم می شود مال خودمان و اموالش هم همین طور.‬ ویا، عجم های باستان که این مشروطه خواهان مدحشان می گویند ، خبیث ترین طوایف‬ ‫بودند.‬”  آیا اینگونه تجاوز به فرهنگ و تاریخ مان و این که خیانت کاری را خادم و خدمتگذار نشان داده اند برای مردم تهران مایه ننگ و شرمساری نیست؟. چگونه مردم تهران می توانند از این بزرگراه بگذرند و نام آن خیانت کار را بر زبان بیاورند؟!. 
ب- خیابان نواب صفوی نواب صفوی جنایت کاری بود که با کسان دیگری مانند خلیل تهماسبی، مظفر ذوالقدر، از فدائیان اسلام در کشتار عده زیادی مانند  دست داشت. آیا بازهم برای مردم تهران این سر بلندی و موجب افتخار است که نام یک قاتل و جنایتکار زیبنده یک شاهراه بزرگ شهر باشد؟. 
گذاشتن نام آیت الله کاشانی، علی شریعتی، خمینی، طالقانی،  نواب صفوی ، بزرگراه حسینی‌الهاشمی در شیراز، و مانند آن  بر روی خیابان ها و شاهراه ها، دهن کجی بامردم، و سرپوش گذاشتن بر روی واقعیت ها و نادیده گرفتن نام های قهرمانان اصلی کشورمان است. از این روی، هم میهنان ما باید مخالفت خود را با این تغییر نام ها در سراسر کشور نشان دهند. باید شبانه بر روی نام این خیابان ها رنگ بپاشند، تابلوها را بکنند، و یک دم دست از مبارزه خود دست بر ندارند. 
(۱) – شیعی گری و ترقی خواهی – نوشته دکتر مهدی قاسمی – صفحه ۱۳۵-۱۳۸برگرفته از پژوهش وبررسی های هما ناطق زیر عنوان: « درراه یابی فرهنگی ۱۸۳۴-۱۸۴۸ 
(۲) – گزارش وقایع مشهد، به قلم دکتر احمد خان، ضمیمه مشروطه گیلان – چاپ محمد روشن- ص ۱۲۸- برگرفته از ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران- نوشته فریدون آدمیت- انتشارات پیام-  چاپخانه زر- چ۱- ص ۲۶۰-۲۶۲ 
(۳) – قضاوت تاریخ- نوشته اسماعیل رزم آرا- ص ۸۲-۱۲۲ 

هیچ نظری موجود نیست: